چطوری میتونیم توی مصاحبه تأثیرگذاری رو به حداکثر ممکن برسونیم؟! حدود 60 دقیقه توی مصاحبه وقت داریم و هدف اینه که توی 15 دقیقه اول به بالای خط آر.ای برسونیم. این خط عمودی از 0 تا 100 میزان تأثیرگذاری از لحاظ منطقی و احساسی روی مصاحبهکننده یا مصاحبهکنندگان رو نشون میده. هرچقدر میزان تأثیرگذاری ما برای هارد اسکیلها و سافت اسکیلهامون بیشتر نشون بدیم، شانس موفقیت ما توی اون کار بالاتره. هرچقدر، در نهایت، میزان تأثیرگذاری نهایی که فرد با اون اینترویو رو تموم میکنه، بالاتر باشه، توی رقابتی که با بقیه شرکتکنندهها داریم شانس ما رو بالاتر میبره. میخوایم بدونیم چطور میتونیم این میزان تأثیرگذاری رو به حداکثر خودش برسونیم. توی پروسهٔ مصاحبه، ما یکسری قسمتها داریم. بریم ببینیم بهصورت کلی چی هستش. بعضی از اینا ترتیبش ممکنه جا بهجا شده باشه:
۱. Connection: وقتی وارد مصاحبه میشیم، باید یک ارتباط با مصاحبهکننده برقرار کنیم. این مرحله همون “First Impression” یا اولین برداشت هست که صحبتش رو میکنند. ما باید یک ارتباط خیلی مثبت داشته باشیم و هدف اینه که توی همون لحظات ابتدایی، بیشترین تأثیرگذاری رو داشته باشیم.
۲. Your big picture: معمولاً اوایل مصاحبه، برای شکستن یخ و راحتتر شدن فضا، سوالات کوتاهی پرسیده میشه؛ سلام و علیک و اینها که “آیسبریک” یا شکستن یخ هست تا طرف راحت باشه. معمولاً از شما میپرسن: Tell me about yourself! توی این مرحله باید سعی کنیم یک بیگپیکچری از خودتون ارائه بدید که همینجا به بالای خط آر.اف رسیده باشید و فرد رو از لحاظ منطقی و احساسی به سطحی برسونید که بگه: این دقیقاً اون پرفکت مچیه که من دنبالش هستم! داریم فرمولها و مراحلش رو قدمبهقدم مرور میکنیم. (بعضی جاها ممکنه بیگپیکچر نباشه و سوابق قبلیتونو بپرسن ولی معمولاً ازتون میخوان دربارهٔ خودتون بگین!) بعد از آیسبریکر، معمولاً ازتون میپرسن که دربارهٔ خودتون صحبت کنید. اینجا باید یک تصویر کلی از خودتون بدید که هدف اینه مصاحبهکننده از نظر منطقی و احساسی متقاعد بشه که شما فرد مناسبی برای این نقش هستید. ممکنه ازتون بخوان دربارهٔ کار آخرتون یا پروژههای قبلی صحبت کنید. مثلاً چطوری یک چیزی رو لید کردید؟ صحبت میکنیم که چطوری میتونیم اون سیچوایشنها رو هندل کنیم.
۳. Branding Stories: شروع به پرسیدن سافت اسکیل و هارد اسکیل میکنند که خواهیم گفت چطوری میتونید بیگپیکچری داشته باشید؛ سوالات چالشی مثل "یک زمان چالشبرانگیز رو توضیح بده" یا "وقتی با مدیر اختلاف داشتی چطور حلش کردی" ممکنه پرسیده بشه. توی این مرحله باید با داستانهای قوی و جذاب، مهارتهای سافتاسکیل و هارداسکیل خودتون رو نشون بدید. ممکنه سوالات فنی و تخصصی ازتون پرسیده بشه. اینجا باید پاسخهای واضح و دقیقی بدید و تسلط خودتون روی موضوع رو نشون بدید. مثلاً زمانی که پروژه بودجهش اینجوری شده بود، چطوری تونستی ریسکهاش رو مدیریت کنید؟ چه برای سوالات تخصصی و هارد اسکیل، و چه برای سافت اسکیل، برندینگ استوری تأثیرگذاری رو بالا میبره!
۴. Your why: اینجا باید دلایل خودتون برای اپلای کردن به این شرکت و این موقعیت شغلی رو شفاف بگید. همچنین باید نشون بدید که مهارتها و اهداف شما با نیازهای شرکت همخوانی داره. اگر سابقهٔ کار نداریم یا تازه وارد شدیم، یاد میگیریم چطور موضوع رو هندل کنیم.
۵. Fill Gaps: اگر توی تجربههای قبلیتون شکافهایی وجود داره یا توی یک زمینهٔ خاص تجربهٔ کافی ندارید، مثلاً یک رشتهای رو خوندید و یک کار دیگهای رو میخواید شروع کنید، یا تازه مهاجرت کردید و زبانتون پرفکت نباشه، با استراتژی مناسب این شکافها رو پر کنید و نشون بدید که این نقاط ضعف مانعی برای موفقیت شما نیستند.
۶. Impressing questions: در پایان مصاحبه معمولاً ازتون میپرسن که آیا سوالی دارید یا نه. این مرحله خیلی مهمه. خیلی از دوستان میگن سوال خاصی نداریم! در صورتی که با پرسیدن سوالهای هوشمندانه میتونید تأثیرگذاری مثبت خودتون رو بالا ببرید.
۷. Impressing Thank you: همونطور که شروع مصاحبه (تیکآف) خیلی مهمه، پایان اون (لندینگ) هم اهمیت زیادی داره. باید مطمئن بشید که مصاحبه رو با یک جمعبندی مثبت و تأثیرگذار تموم میکنید. توی تمام این مراحل باید بهصورت استراتژیک از تکنیکهای برندسازی شخصی، داستانپردازی و پاسخهای هدفمند استفاده کنیم. هدف اینه که با آمادگی کامل، مصاحبه رو با بیشترین تأثیرگذاری ممکن به پایان برسونیم.