خب دوستان برای اینکه جمعمون یه مقدار بیشتر باهم آشنا بشیم اگر که تونستن سمت چپ قسمت کامنت ها بنویسید از کجا هستید از کدوم شهر هستید و بریم سراغ صحبتمون. کوروش جان اگر که یه معرفی از خودتون داشته باشید و بگین که چند وقته اومدین چکار می کنید و به قول معروف دوستان آشنا بشن و وارد بحثمون بشیم.
پرفسور کوروش کیوانی: خیلی مچکرم سعید جان مچکر از این فرصتی که دادی با عزیزان هموطن ایرانی هرجای دنیا هستند صحبت کنم. حالا نمی دوم هرجای دنیا یه وقتی از شبه در سیدنی اروپا و یا آمریکا. عرض شود خدمتتون من متولد تهران و اصلیت اصفهانی و پدر و مادر اصفهانی، تا سن 13 سالگی در ساری در مازندران بودم و بعد در دوران دبیرستان اومدم تهران در دبیرستان البرز دیپلم ریاضی گرفتم و بعد به دانشگاه فنی دانشگاه تهران رفتم و در اونجا مهندسی عمران دوره کارشناسی رو گذروندم و بعد از اون تا نیمه راه ارشد در دانشکده فنی دانشگاه تهران بودم در فوریه 1990 با همسرم مرجان ما اومدیم به سیدنی و الان 31 سال هم گذشته، یه چند روزی به 24 سالگیم مونده بود که رسیدیم سیدنی و در6 سال اول کارشناسی ارشد و دوره دکتری در دانشگاه نیوسنت ولهز گذروندم و درحینش کارهای پاره وقتی در زمینه مشاوره انجام دادم و بعد از اتمام دوره دکتری به صورت تمام وقت در زمینه مشاوره مهندسی در موسسات، دوتا موسسه اصلی و در 23 سالل آخر در شرکت آراکان بودم و یک سالی هست اومدم شرکت HK و میشه گفت به شکل تصویر بزرگی که خواستید بیشتر کارم مهندسی و مشاوره و کارهای مدیریتی داخل مهندسی مشاور و تاحدودی در زمینه آکادمیک ومقداری هم در مجموعه حرفه ای کار کردم.
سعید بستانی: کوروش جان هستی؟ صدات یکم قطع و صل شدم برای من
پرفسور کوروش کیوانی: من نه تا مختصری رو گفتم حالا اگر بخوایی میتونم بیشتر بگم یا سوال و جواب کنیم هرجور مایلید.
سعید بستانی: آره حتما حتما خیلی هم عالی، در زمانی که اومدین اینجا رول مدل داشتین یا راه خودتون رو رفتین؟
پرفسور کوروش کیوانی: راستشو بخوای رول مدل از کودکی بوده از سن های مدرسه معلم های خوبی بودن اونایی که در زمینه هایی که من بعدا توش تحصیل کردم ایجاد کردن، وقتی که قصد ادامه تحصیل داشتم و می خواستم برم دانشگاه همیشه یک دایی و عمو داشتم که هردو مهندس بودن و موفق بودن و فکر کنم هردو دانشکده فنی دانشگاه تهران بودن و یه بذری را در ذهن من کاشت که این مسیر رو برم. اتفاقا هم مادر و هم پدرم فارغ التحصیل دانشگاه تهران هستن و مجموعه اینا باعث شد که رفتم اونجا و اونجا خیلی اساتیدی بودن که درمینه ای که بعدا فعالیت کردم یعنی کارهای آکادمیک و کارهای صنعتی رو الگو ساختن برام و اونجا یه دکتر قالیبافان بود که خدا رحمتش کنه اونجا تدریس می کرد که یکی از پایه گدارن شرکت مشاوره مهندسی معروف ایرانه و بعد که اومدم استرالیا از همون نخستین روزا سوپر وایزر من پروفسور مکس ارواین بود که آدم شناخته شده ای بود و این خیلیی تاثیر گذار بود برای سال های اول و بعد که به شکل تمام وقت وارد کارمهندسی شدم آدمهاای که واسشون کار کردم به شکل غیر رسمی برام منتور شدن یعنی خودشون هم نمیدونستن منتور منن ولی من از منتور شدنشون در حقیقت استفاده کردم. راستشو بخوایین این روزا از جوون ها یاد میگیرم این قضیه 360 درجست که هم از کسایی که قبل ما اومدن ادم میتونه چیزایی یاد بگیره هم از ادمایی که بعد ما میاان, از جمله از دوتا پسرم مانیا و پایا یاد می گیرم. یکی میگفت که ما اومدیم که فکر می کنیم راه درست زندگی کردنوبه بچه ها یاد می دیم ولی بچه ها مفهوم زندگی رو یاد میدن. همیشه الگوی اخلاق و رفتار انسانی پدرمادرم بودن.
سعید بستانی: عالی عالی! حالا همه راههای که مهاجرت کردیم خب خییلی وقتا دوس داریم از رول مدل ها یاد بگیریم چون خیلی وقتا یا خودمون تجربه می کنیم یا از تجربه دیگران استفاده می کنیم و توی مسیر بسته به اینکه چه زمانی بیاییم با چه شرایطی بیاییم چالش های مختلفی هست برای دوستان بعضیا ممکن توی سن بالا بیان بعضیا ممکنه تحصیلاتشون بازار کار خوبی نداشته باشه. برای شما چه چالشهایی بود و چطوری غلبه کردین؟
پرفسور کوروش کیوانی: والا نمیدونم چقدر از دوستانی که پای صحبت هستن 30 سال پیش اینجا بودن یا نبوودن فک نمیکنم کسانی باشن که اون زمان را تجربه کرده باشن 30 سال پیش استرالیا از آنچه الان هست ایزوله تر از دنیا بود من یادمه ماه های اول که اومده بودیم یک اتاق خواب یکنفره نزدیک دانشگاه داشتیم اجاره هفتگی 90 دلار بود برای مکالمه تلفنی دقیقه ای 2.90 دلار بود. فکرشو بکنید شما اگر یک ساعت صحبت می کردین پول بیشتر از اجاره یک هفتتون رو تلفن صحبت می کردین خب این باعث می شد خیلی ایزوله باشه مثلا اخبار فرض کنید از ایران مییومد خیلی محدود بود وغربت چیزی که همه وقتی میان تجربه می کنن و ندانستن راه ها وچاه ها .... خیلی ها الان قبل اومدن اصلاعات رو از اینترنت جم می کنن و حتی مثلا محل زندکی محل تحصیل و کار رو میتونن جلو جلو ببینن
در زمان من اینظوری نبود خیلی قدم به قدم ایرانی نمیشناختم و ایرانی نمیدیم. اینا یه سری مشکلات داشت ولی هیچوقت اینارو به شکل مانع و سد ندیدم اینارو به شکل یک موقعیتی برای رشد و جلوتر رفتن برای خودم استفاده کردم گرفتن اولین کاربرای همه مشکل بوده خب منم استثنا نبوودم و خب همکاری اون ادم هایی که اول باهاشون کار کردم همون سوپر وایزر که بهاش کار کردم اون قدم های اول رو برام باز کرد ولی شروع تمام وقت با اینکه ارشد و دکترامو از اینجا گرفته بودم گرفتن کار اول راحت نبود یادمه سال 1995 بود داشتم تز دکتری خودمو مینوشتم شروع کردم به اونموقع روزنامه بود و من رفتم لیست تمام موسساتی که من دوست داشتم باهشون کار کنم از جایی گرفتم و برای همشون یک نامه یکسان فرستادم یادمه تا مدت ها این نامها ها رو نگه داشته بودم حدود 50 نامه نوشتم که 3 تاش موفق بود و آفر کار داشتم و باید انتخاب می کردم و اون دوراهی بین کار آکادمیک کردن بود و وارد صنعت شدن که در نهایت تصمیم گرفتم بیام به کار مهندسی مشاور وکار آکادمیک رو درکنار کار اصلیم همیشه این ارتباط رو طی 30 سال گذشته نگه داشتم ولی کار اصلیم اون شد. و بعد هم وارد کار که میشی فرهنگ متفاوت و اون ارزش ها وچیز هایی که باهش بزرگ شدیم چه درست چه غلط تطابلق با محیط نمیکرد و یادگیری ها چالش خودشود داشت کم نوبدن چالش ها ولی هیچ ناراحتی از وجودشون نداشتم.
سعید بستانی: عالی عالی! یکی از چالش هایی که وقتی دوستان میان من باهاشون صحبت می کنم بحث زبان هست و میگن زبان نمیزاره پیشرفت کنم در ایران فلان جایگاه رو داشتم ولی اینجا زبان نمیزاره پیشرفت کنم. دید شما چجوریه؟ چقدر این زبان تاثیر داره؟
پرفسور کوروش کیوانی: آره منم اینو حس کردم حالا دوستان بعضا اومدن صحبت کردن زبان رو هموطنان به شکل یک مانع فرض می کنن که باید ازش رد شد, فرض کنید یه امتحان آیلتس رود داد و از این سد گذشت ولی واقعیاش ایه که زبان یک دریچه به فرهنگ و روش فکری یک اجتماعه و شما باید به این شکل بهش نگاه کنید و این دریچه باید برای شما باز باشه و باید پروسه یادکیری رو برای همیشه ادمه بدید و شوق وذوق داشته باشید حالا اینجا زبانش انگلیسیه دیگه باید خودتون رو پروش بدید روی خودتون کار کنید اگه نگاه منفی به زبان داشته باشید خب مثل هرچیز دیگه بهش منفی نگاه کنید اون تاثیری که باید داشته باشه نداره واسه همین من توصیم به دوستان اینه اینو به شکل مثت بهش نگاه کنن نه منفی یه جور بعد جدید از یادگرفتن و فکر کردن دارن که تک زبانه ها ندارن و این امتیاز ماست ما میتونیم با دودید به مسئله ها نگاه کنیم من پیشنهادم اینه اینطوری به زبان نگاه بشه.
سعید بستانی: آره نکته ی خوبیه چون هرچیزی که هرچالشی رو عزیز بود میگفت اسم مشکل رو نگین هرچیزی یه چلنجه میگفتیم فرق این با مشکل چیه میگفت وقتی که میگین چلنه شما اون روبه عنوان یه چییزی که باعث رشتتونه میبینید ولی وقتی میگین مشکله اون رو به عنوان مانع میبینید. ما توی یه تیم بودیم لیدر میگفت اصلا کلمه مشکل کامل حذف میشه و هیچوق نه برای مشتری و نه برای خودمون استفاده کنیم و این دید شما هم میکه زبان رو به عنوان چیزی که باعث رشد ما میشه ببینیم. بعضی وقتا کوروش جان میبینی مشکل زبان نیست مشکل مهارت ایجاد ارتباطه! نقش اون رو چقدر میبینی؟
پرفسور کوروش کیوانی: خیلی مهمه همه اول این چاش رو دارن و اینکه ما یه طرز تفکری داریم که خب یه نکات مثبیتی توش هست و اون اینه که در تربیت ما اهمیت زیادی به هوش و آی کیو داده میشه و دست آورد های فنی وعلمی در فرهنگ ما ارزش دارند اون چیزهایی که به حالت فن های نرم یا به قول معروف SOFT SKIL یا اون حالت هایی که حتی مربوط به خلاقیت ها و روش های متفاوت با دیگران رفتن اگر بخوایم عادلانه نگاه کنیم در ما کمتر پرورش داده میشه راههای مطمئن روجلوی پای ما میزارن و میگن این دانشگاه و این رشته برو خوبه و هیچ سوالی از هدف و چرایی اومدن من به این دنیا رو و دوره ای که هسام هدف من چیه؟ باید یه مقدار بیشتر ادم روی این مسئله توجه بکنه و ارتباطات جزئی از اونه و من یادمه مثلا کلاس انشا برای ما کلاسی بود که خیلی ها ممکنه بود درسشون خوب باشه ولی این انشاء رو دوست نداشتن و واقعا هم خوب تدریس نمیشد و اینکه ادم ارتباط نوشتاری برقرار کنه اوچه در ذهن شما هست بصورت نوشتاری یا گفتاری انفقال بدین. خدف ارتباط اینه یکی مسئله فن ارتباط یا بهتره بگیم روابطه اینکه کلمه روابط در ایران شاید مفهوم پارتی بازی شده به این معنی که اگر روابط داشته باشی کسی میتونه واست کمکس بکنه ولی واقعیت اینه که رابطه شبکه اجتماعی موجود زندست و مثل گیاه که باید بهش آب و کود داد تا رششد بکنه شبکه ارتبا ط ه نیاز به انرزی داره و خیلی نمیتونه براساس داد وستد باشه.شما فرض کنید اینجا مشتری برای خدماتتون یا کالا داشته باشید نباید فقط ارتباط شما براساس روابط مشتری باشه باید براساس روابط انسانی باشه اینظوری شانس اینکه مشتری موقع نیاز اسم شما یادش بیاد بیشتره تا رقیب شما. این در مسائل کاری هم هست شما باید به شکل یه بینش بهش نگاه کنید یعنی ارتباط عمیق و معنی دار با ادما پیداکردن حالا بعضی ممکنه به روابط خانوادگی و بعضی به علایق خارج از کار تبدیل بشه یا میتونه حرفای باشه و حرفه مربوط به کاری که الان می کنید نباشه مربط به علایق مشتری باشه. به هر صورت اینو باید بهش توجه کرد ه دنیای حرفه ای خیلی کوچیکه آدما توی این شبکه میچرخن یه روزی همکار شمان یه روزی رئیس شما و یه روزی کارفرمای شما یعنی میگن کوه به کوه نمیرسه ادم به ادم میرسه اینه یعنی ووقتی شما روی روابط معنی دار کار کرده باشی و هی شبکه هارو قوی تر بکنی خیلی توی پیشرفت کارتون موثره.
سعید بستانی: آره نکته خیلی خوبیه و بعضی از دوستان گاهی حالت ترنسز اکشن پیدا میکنن مخصوصا وقتی با یه غیر فارسی زبان میبینن فکر میکنن از مرخ اومده و خیلی اون کانکشن راحت و دوستانه رو ایجاد نمیکنن مخصوصا اگر اون فرد شروع نکنه خیلی حالت سختی میگیرن ولی وقتی در میط دوستان فارسی زبان خودش قرار میگیره خیلی راحتتر ارتباط برقرار میکنه چون فک کنم یه ماین ستی هست که گاهی بقیه رو بالاتر و گاهی
پایین تر از خودمون مییبیم یه دوستی میگفت وقتی با چینی ها و هندی ها هستم اعتماد به نفسم بالاست ولی وقتی با استرالیایی روبرو میشم به تته پته میوفتم و یجورایی استرس میگیرم یعنی فکر میکنم مخاطب هم مهمه درسته؟
پرفسور کوروش کیوانی: بله درسته اصولا کلی گرایی به این شکست متاسفانه این هم یکی از جنبه های منفی فرهنگ ماس یعنی شاید اجتماع چیزی نبودیم وتی فرهنگی زندگی نرکدیم کلیشه ای نگاه کردن همین مشکلات رو ایجاد میکنه یعنی ادمارو میزاره توی کتونه کفتر و میگه اینا اینجورین دز صورتی که به همون قدر که چندگانگی تو ففرهنک ماست و انسان های محتلف با رفتارها ی مختلف وجود داره توی جوامع غربی توی استرالیا توی جمع انگلا ساسکسونش باشه توی جمع چینیش باشه هست و میگم این صحبت اندیشی خیلی مهمه و اینکه با این دید فکر کنید که همه آدم ها اصلشون مثبته حالا ممکنه درست نتونن قصدشونو حالا به علت زبان به علت رهنگی ولی این باعث موفقیتتون میشه اگر مثبت نگاه کنید به پروسه ها.
سعید بستانی: آره نکته خوبیه حالا بعضی از دوستان صحبت این میکنن مثلا حالا توی کشور استرالیا خیلی کمتره ولی توی کشور های اروپایی مثل فرانسه بحث نژادپرستی بخث اینکه حالا بخوان تمایز ایجاد بشه ممکنه تا حدودی بیشتر باش ولی نتیجم اینه که یه چیزی هست به اسم گروجاکشن یعنی ما انطوری که دنیارو میبینیم فکر می کنیم دیگران هم دنیا رو تونطوری میبینن و خیلی از ماها به خاطر شرایط محیطی که توش بزرگ شدیم حتی توی اقلیت های داخل خود ایرام هم ما این بحث رو داشتیم و حالا این طرز فکره توی خارج هم نشودن میده دید شما چیه کوروش جان؟
پرفسور کوروش کیوانی: بله همینه منم میگم مثبت اندیشی اصلا کمکی به کسی نمیکنه با فکر این که من درموردم داره تبعیض میشه این همون احساس قربانی بودن بیا ویکتماسن که شما توی مطالب تدریستون میگین این واقعا یک مانع پیشرفته اینم توی ذهن ادمهاست که اولین سوال رو باید بکنه که چه در کنترلم هست و چه در کنترلم نیست این چجیزی که در کنترل ادم نیست ای که ادمها چطور فکر یا رفتار میکنن در کنترل من نیست ولی اینکه شما چه برخوردی در رفتار دیگران داری اون دست شماست ولی وقتی شما به شکل مثبت بهش نگاه کنی درها باز میشه من خودم تجربه شخصیم این بوده که همیشه فکر می کردمI was luck اما فهمیدم luck is away یعنی خوشبختی به سمت کسی میره که احساس خوشبختی بکنه اگه ادم فکر کنه همه باهاش بدن و همه دارن براش دسیسه می کنن ای بسا این اتفاق ها واسه ادم میوفته و یعنی اینجوری ادم خودش وقتی منفی نگاه کنه میره سمت رفتار های منفیو اونهارو جم میکنه. من فکر میکنم نژاد پرستی در استرالیا کمتر یا بیشتر از ایران نیست. ترس ازغریبه که بهش میگن زنوفوبیا این یه پدیده انسانیه و ربطی به فرهنگ نداره مثل فیلم گاو که ده پایین و ده بالا باهم حس غریبی داشتن, اینوباید بپذیرید و به قول معروف move on و اینکه من میشنوم ادما این میکن که بخاطر اینکه رنگ پوستم این نبوده اینو نگرفتم یا به خاطر یه علتهای تبعیظی من نمیکم تاینا موثر نیست ولی اثر یلی کمه و شما با روابط معنی داری پیدا میکنید با نقاط متمایز خودتون یعنی فرض کنید همین زبان شما با اکسنت صحبت میکنید مانعی نیست اگر دقت کنید شبگه سی ان ان امریکا انگلیسی زبان هایی استخدام میکنه که با اکسنت حرف میزنند انگلیسی رو خیلی خوب حرف میزنندولی پدر مادر انگلیسی نیستند مثل خانم کریستین امانپور البته ایشون اکسنت نداره یعنی این تمایزهای شما برگریم به صحبت کاریابی مسئه این که شما به این نتیجه برسی این یونیکنس شما ارزشه یعنی هرکدوم از ما یک مشخصات فردی داره ارزش اونه نه اینکه من بخوام کاربن کپی یه نفر بشم چون همیشه یه نفر که نسخه دسته دوم رنگ و روی او میشه و هیچوقت بهتر از او نمیشم اگر کپی بگیرم. البته میتونه ویژگیهای خوب رو الگو بگیره میتونه منتور بشه و ویژگی های خوبش رو جزو زندگی خودش بکنه ولی اینکه بگه من باید این بشم و خودش رو کنار بازره من قبول ندارم به نظرم هرکدوم از ما از جایی اومدیم یک تجربه زندگی داریم یک زبان فرهنگ یه جایی رفتیم یه درسی خوندیم همه اینا مارو نسخه منحصر به فرد افرینش میکنه مهم اینه بفهمید چی هستید و ارزش های خودتون رو درک کنید که چه هستید و من اعفقاد دارم اگر کسی به این برسه میتونه موفق بشه کار مناسب پیدا کنه و موفق باشه ما اینجا به تمایز در ازای کار بیشتر دقت کنیم نه اینکه منم هستم منم 101 از این 100 تا هستم که این برمیگرده به پرسونال برند که اگه بخواییم بعدا میتونیم درموردش حرف بزنیم.
سعید بستانی: اره نکته خوبیه کوروش جان یکی همکار جدیدی ما پیدا کردیم و با معرفی شرکت و این که گفت کجایی و فلان و این که اینجا چه تفاوت هایی داره و صحبت کردیم گفتم خب تو کجایی گفت منم بورینگم همین سیدنی اومدم و همین سیدنی بزرگ شدم و اونم میگفت تجربه یه جای مثلا خیلی اینها شاید مثلا یه دبی گذشته باشن خیلی مثلا تجربه اونجا رونداشتن منی که تجربه اونجارو داشتم تجربه اینجارو داشتم وقتی داشتم دربارش صحبت میکردم با یه افتحاری صحبت میکرد و یه یونیک استوری داشت و فهمیدم استوری این چقدر متفاوت بود نسبت به منی که چقدر خیلی ادمهای دیگه اینجا هستش دقیقا نکته ای که میگی کاملا نکته خوبیه ما نیمه پر لیوان رو نمیبینیم و تمرکزمون روی نیمه خالی لیوانه.
پرفسور کوروش کیوانی: بله داستان همون ویژگیست که هرادم داستان جالی از یه ادم بپذیرتش و بتونه بگه وقبول کنه داستان من اینه و حالا در مورد اینکه ایمان داشته باشه من به عنوان یه ادم یونیک شاخص میتونم باشم حالا من نکته پرسونال برند رو گفتم این مسئله توی بازار کارهم خیلی مهمه مثلا میگن از این رشته ما همچنین گروهی میخوام مثلا سابقه میخواییم شما باید توی اون اپلکیشینی که میدید. شکلی که قبل از اون پروفایلتون رو توی صنعت ساختین بیاد یه تمایز هایی نسبت به بقیه که این کارو انتخاب کردن متمایز کنه، متاسفانه بعضی از دوستان کپی میکنن از دیگران چون حق مولف تتوی ایران نبوده جلوی خلاقیا رو گرفته و به خودمون اعتماد نداریم و فکر میگنیم اونی که یکی دیگه درست کرده درسته و مال من نمیتونه درست باشه و اینا تمایزی ایجاد نمیکنه متاسفانه
سعید بستانی: اره نکته خوبیه, کوروش جان شما مدت زیادیه اینجایی گفتی 31 سال شد 31 سال پیش که اومدی اسنجا اینجایی که الان هستی 31 سال پیش میددی یا اینکه نه چون جزو معدود کسایی هستی که هم توی زمینه اکادمیک و دانشگاه تا درجات بالا رفتی و توی صنعت مثلا پروفوری شمارو نگاه میکنیم کلی از پلها و برج ها چه توی استرالیا و چه توی آسیا و چه انگلیس مثلا استودیوم انگلیس نشون میده چ دست آوردها داشتین میخوام ببینم اون بینشی که 31 سال پیش داشتی به وجود اومده یا نه توی این راهه تغییر کرد؟
پرفسور کوروش کیوانی: اولا لطف داری حالا اینکه لطف کردی این مسائل روگفتی ولی واقعیتش که من بعضیا به هدفگذاری دقیق اعتقاد دارن ولی من بیشتر به جهت اهیمت میدم بخازطر اینکه هدف رو خیلی احتمال زیاد ادم ناامید میشه و به اون حدی که میخوایی دقیقا نمیرسی مثلا بعضی از جوون ها من توی هیئت مدیره شرکت بودم میومدن میگفتن مثلا من میخوام 8 سال دیگه coa شرکت بشم، میدونی وقتی یکی این هدف رو واسه خودش بزاره شانس اینکه نرسه بهش خب هست وخب شکست حساب میشه ولی جهت اینکه من میخوام لیدر باشم جهت بهتریه من میخوام کسی باشم که ادمهای دیگه رو حالا تشویق کنم بتونم تیم رو هددایت کنم واستراتزی رو بفهمم جهت برای من بیشتر به سمت پروفشنال لایف بوده و از سن های اوایل دانشگاه دوست داشتم و به این سمت اومدم ولی هیچوقت فکر نمیکردم پستهای بالای مدیریتی توی استرالیا پیدا کنم و توی برنامه ریزیم نبود موقعیتهایی بود که به قول معروف میاد روی زانوت میشینه واسه همین سوالی اولی که کردین من جواب ندادم یکی اینکه موقعیت شناسی و اینکه ادم بتونه زود اقدام کنه و از موقعیتی که اومده طرفش ترس نداشته باشه و انجام بده میشه گفت 50 یاکمتر جزو برنامم بوده بقیش یواش یواش مثل یه تصویر مبهمی بوده که هرچی نزدیکتر رفته فوکس شده.
سعید بستانی: آره جالب بود اینکه میگین جهت داشته باشید و حالا فرصتهارو ببینیم و براساس اون فرصتها ازشون استفاده کنیم هدفهم توی این مسیره همونطور که ما کامل میشیم و رشد میگنیم اون هدف هم احتمالا با ما داره رشد میکنه بعد اینکه شما خب الان دارین کارهای لیدرشیب میکنید و قبلا بیشتر کارهای فنی تر انجام میدادین تخصصی ترین انجام میدادین در سال 2009 جزو 100مهندس برتر استرالیا معرفی شدین حالا چون اکثرما تخصصی شروع کردیم مخصوصا توی ایران هم ممکنه کارهای مدیریتی انجام میدادیم ولی وقتی اومدیم استرالیا به خاطر زبان فرهنک و اعتماد به نفسه که شاید نبوده معمولا اکثر ماها با کار تخصصی شروع کردیم وقتی کار تخصصی انجام میده معمولا دوتا راه هست یکی اینکه اون کار تخصصی تو هر زمینه ای هست حالا مهندسی هستش کار فنی هست هرچیزی هست توی اون تخصصه هرچی قوی تر بشیم و یا اینکه بیشتر وارد کارهای لیدرشیپی وو مدیریتی واینکه بیشتر روی روابط انسانی و مدیریتی تمرکز کنیم بریم به نظر شما اینکه سن رفت به سمت 40 یا 50 باید رفت سمت کارهای مدیریتی یا اینکه همچنان توی 50 سالگی هم میتونه کار تخصصی بکنه دید شما به چه صورته؟
پرفسور کوروش کیوانی: من حالا تجربه شخصیم به این شکله که ما مزیت نسبیمون توانایی حرفه ای ماست چون به همون علتهایی که گفتم روی علم و تکنیکال اسپکت یعنی زمینه های فنی و تکنیکی رشته خودمون از متوسط جلو هستی بناباین ادم باید برای اومدن باید این مزیت استفاده کنه ولی ادم باید واقف باشه که یه ضعف هایی به قول معروف میگن ادمها یه سری ضعف های مجاز و یه سری غیر مجاز دارن ضعف های جاز اینه که وقتی جایی خوبی خیلی نباید نگران ضعف ها باشید و پایه کارتون رو روی اون قدرت ها بزارید تا اینکه سعی کنید اون ضعف ها رو پر کنید ولی یه سریا یه سری از اون چیزایی که صحبت کردیم مثل ازتباط لازمه و اگه ضعفی باشه مانع قسمتهای دیگه باشه مسئله لیدرشیپ هم چیزیه که از تولد و کودکستان میشه فهمید این همه بچه هارو هدایت میکنه مثلا توی فوتبال کی کاپیتان میشه بعضیا از بچکی اینو دارن من خودم وسط بودم یعنی نه فالوور بودم نه خیلی لیدر ولی توی کار موقعیتهایی ایجاد شد مثلا در حدود 25 سال پیش یه تیم کوچیکی رو از صفر شوع کردم و این تیم رو به 10 نفر رسوندم و به خودم ثابت کردم این کارو میتونم و از طرف خودم فقط نتایج رو بدست نیومد و از طریق گروه بدست اومد و حالا موسسه هم شاید این زمینه هارو در من دید و من مسولیتهای مدیریتیم هی بیشترشد با وجود اینکه علاقه طبیعیم به کارهای حرفه ای بود حالا این4 سال آخری که توی شزکت آرکان بودم جزو مدیرعاملها بودم گروهی که اینجا بهشون سی سوی میگن خب کسی جز مسول اداره کل شرکت و 8000 کارمند در سراسر دنیا بودیم کار پروژه رو کلا گذاشته بودم کنار ماهی پروژه انجام دادن برام از بین نرفته و همیشه ی انگشت کوچیکی توی قضیه داشتم واقعیتش حس میکردم یه چیزیه که نمیخوم از دستش بدم و خیلی از اون دوره درمورد خودم ادماها در مورد پالوتیک وقتی میری اون بالا مسائل سیاسی شکل دیکه ای پیدا میکنه مسائل کانون قدرت شرکتها و از این جورحرفا کلی بعدش من حس کردم اون قسمت رو من کم وقت دارم روش بزارم خب خیلی هم سوال کرده بودید فشار کا زیاد میشه 24 ساعته شما دارین کار میکنین وقتی اون چیزا باشید همیشه on call هستید خب خیلی ادمها نمیدونن وقتی مسولیتها بالاست دیگه اینکه من ساعت 9 میام 5 بعد ظهر میرم نیست و حس کردم دلم میخواد برگردم ولی به یه شکل دیگه، یه مقدار تغییر که نسبت به دوسال گذشته کردم یه مقدار برگشتم به موسسه کوچیکتر که بتونم یه تقریبا استارتاپ رو شروع کنم که هم حرفه خودمه هم متفاوت و هردوره یه چیزی ادم میظلبه و سطح انژی ادم هم همیشه به سمت بالا نیست و اینو باید بفهمه و خودش آداپت بکنه و این دوره ای هست که من هستم توش.
سعید بستانی: عالی عالی، وقتی که حالا وارد c level میشی دیگه زندگی شخصی تعطیل و 24 ساعته کاره تجربه شخصی ایچنین بود ؟ این لایف بالانسه چطوری میشه؟
پرفسور کوروش کیوانی: یه دسیپلین میحواد اگر شما بخوایین میشه محدوده کاری شما توی سی سویت محدودیت نداره اگر بیشتر از 24 ساعت هم بخواین کار هست واسه همین شما باید این خط رو بکشید و با توجه به سلامت و خانواده حالا همه علایق شما باید مدیریت کنید کار که همه چیز نیست برای یه دوره ای شاید بشه ولی برای یه دوره دیگه باید بره توی سیستم های مدیریتی بشه که بتونه کررو بده به ادمهای دیگه بده باید بتونی به ادمهای دیگه اعتماد بکنی و کاذی که حالا خود فکر میکنی درست یا غلط و فکر میکنی از همه بهتر میتونی انجام بدی اینو باید بتونی بدی به ادمای دیگه و بشهون اعتماد داشته باشی که میتونن انجام بدنن و اینم میتونه جزو این قضیه لیدر شیبه که هم شما باید بتونید ادمارو بهتر بشناسید و هم بهشون اعتماد کنید.
سعید بستانی: اره نکته خوبیه وگرنه زمانی که من هم وارد سمت لیدرشیبی شدم زمانی داشتم که پر مشکل میگه از همین لیدر های پارتنر گفتم یه نکته ای که بخوایی به من بگی که موفق بشم چیه گفت سعید توتاحالا میخواستی توی کار قهرامان باشی از حالا باید کاری بکنی تیم قهرمان بشه تا حالا قهرمان بودی حالا باید قهرمان پرورش بدی بخاطر همین همون نکته ای که شما میگین که اطراف دیکه شما وقت اینو نداری که کار اصلی گراند ورک رو به دیگران بدی و فرصت بدی که انجام بدن بسیار هم عالی کوروش جلن به همه دوستانی که 5 یا 10 سال حالا بیشتر یا کمتر اومدن استرالیا ویا اروپا مهاجرت کردن از ایران و میخوان حالا این متوی محیط کار سریعتر پیشرفت بکنن جه بسا دوستانی که باهاشون صحبت می کنم احساس می کنم اون جایگاهی که هستن لیاقتشون بیشتر از اونه و خیلی یه جورایی هپی با اون نیستن و از اونطرف هم خیلی راهی نمیبینن که بتونن وارد جایگاه که انتظارشو دارن بشن چه توصیه هایی دارین برای دوستان؟
پرفسور کوروش کیوانی: والا این قسمتشو جلوتر صحبت کردیم مسئله همون روابط معنی دار شبکه روابط مسئله پرسونال برند رو یه مقدار شروع کردیم و گفتیم برای اینکه شما شاخص باشید باید ببینیند که شما چه کاری رو واقعا شما دوست دارین نه به خاطر اینکه بقیه خوشششون بیاد بلکه وقتی انجام میدی انرژی مثبت بیری و مثل دیاگرام وند که سه تا دایرست یکیش چیزی باشه که بهض علاقه داری یکیش مربوط به اسکیلهاست که ممکنه فکر کنی نداری ولی میتونی بدست بیاری ادم باید واقع بین باشه مثلا من الان فکر کنم که برم مستر نواختن چیلی بشم الان نمیشه دیگه دیر شده ادم باید واقع بین باشده و این دوتا دایره و دایره سوم که مهمه و احتیاج داره روش وقت بزارین اونم اینه که چه چیزی برای موسسه ای که برایش کار می کنید مهمه تلاقی این سه دایره برای موسه ای که میخواین برین توش یا موسسه ای که توش هستید حالا میخواد کار باشه ارتقای شغلی باشه اگه شما به شکل خودآگاه بهش فکر کنید چی بهم انرژی میده و چی بهم این حسو میده که اومدم این دنیا چه کاری انجام بدم و سومی اینه که حالا مثلا فرض کن کاردستی درست کردن باشه ممکنه اون موسسه علاقه مندی بهش نداشته باشه اون دایره سوم خیلی مهم که بفهمی برای اون موسسه چی مهمه چیزی که در پرسونال برندینک میکم اینه که سعی کنید اهداف خودتون رو به اهداف موسسه پیوند بزنید یعنی شرایط win win setuation یعنی وقتی مثل بقیه فکر نکنید توی یه موسسه شما جزوی از اونی و همه باید کار کنن وقتی طرز فکر شما بیشتر به سمت موفقیت موسسه باشد خودتون هم موفق میشید این باعث میشه بقیه شمارو ببینن این توی طرز صحبت کردن شما میاد طرز کارکردن شما برای این نیست ه چند ساعت کار کنید بیشتر به این فکر کنید که کار من چه تاثیری داشته اینو ادمها میبینن حس میکنن، ادمهایی که پیشرفت می کنن نشون میدن اهداف و منافع موسسه که حالا موسسه میتونه دولتی دانشگاهی و یا خصوصی باشه یا میتونه خیریه باشه ولی شما باید اینو گره بزنی که بخوای جدا باشی و مثلا بگی من میخوام پست بهتری بگیرم من میخوام حقوق بهتری داشته باشم به جای اینکه بگی من حقوق ببیشتر بشه باید بگی چکار کنم یونیت من بهتر پروفیت به و وقتی پرافیت بشه خیلی راحت تره صحبت حقوق کردن میدونی چیزنیست من میبرم یکی میبازه نیست کل قضیه میبره.
سعید بستانی: اره نکته خوبیه چون طرز فکر دوستان گاهی اینه که چکار کنیم درآمده بره بالاتر و تمرکز روی اون درامد بیشتر یا سمت بالاتره ولی واقعیت اینه همونطور که شما گفتید همه ما داریم یه ولیو اضافه می کنیم یه ارزشی رو به اون مجموعه اضافه می کنیم که اون ارزش هرچقدر بیشتر باشه تشکره که از ما میشه میتونه خیلی بیشتر باشه که این تشکر میتونه پروموشن یا با حقوق اضافه باشه و اینکه تمروز ودیدمون روی این باشه که من اون قابلیت های خودموپیدا کردم چیزیه که من دوست دارم و به من انرژی میده و حالا چطوری اون چیزیزیکه به من انرژی میده در رستای اهداف شروت باشه که رشد خود به خود اتفاق بیوفته.اون ماین سته باید تغییر کنه تا در دنیای بیرون تغیری رخ بده.
پرفسور کوروش کیوانی: من خودم تجربه شخصیم این بوده که پروموشن هایی که گرفتم همش سورپرایز بوده همش صحبتشو نکرده بودم که من این پستو میخوام شاید اگر میشد انتقادی ندارم به کساییی که میرن صحبت می کنن که من این پستو میخوام, خوبه اگه دیر شده برن صحبت کنن ولی منظور اینکه همین که شما میگین شمااگر توی اون پروسه بیوفتی خود به خود اتفاق میوفته
سعید بستانی: اره نکته خوبیه و خیلی وقتا ما چون توی ایران خیلی انتخابی نبود دیگه یه کنکوری بود و اینکه این رشته خوبه وخیلی چیزا نبود که مثلا دوستانی که اینجا هستن براساس علاقشون اون چیزی رو که میخوان راه رو انتخاب می کنن و از روی ترس اینکه حالا ما اگع نریم کنکور کاری نیست و جامعه دیگه یه جوریه به خاطر اون اجباره ما توی یه مسیر افتادیم و از اون طرف هم سنه رفته بالاتر مثلا من چهلو خورده ای سالمه یخوام کارمو تغییر بدم برم یه رشته دیگه یه جورایی واقعا شاید نشدنی میبینیم در صورتی که من همیشه میگم اگر قراره ده سال دیگه زندگی کنیم یه سال دیگه زندگی کنیم حداقل روی مسیری باشیم که مارو به هیجان در بیاره نه اون مسیری که ما انتخابش نکردیم الانم مارو به هیجان در نمیاره اونموقع با ترس بوده الانم با ترس اینه که اگه جابجا کنیم دوباره ممکنه شکست بخوریم.
پرفسور کوروش کیوانی: بله این قضیه عینا تجربه شخصیه مسئله اینه بیشتر از ترس گه شاید از کودکی هم میگن اینکارو نکن اونطوری میشه و بیشتر از عواقب منفی گفتن به جای اینکه از ترس جنبه های دیگه باید ادم بره یه کاری بکنه باید با شوق یه کاری بره جلو حالا این اشتیاقه باید باشه اون ارزشی هم که حالا من این رشته رو خوندم یا ارزش گذاری هایی که توی ما میشه که حتما دانشکاه رفتن راه منحصر به فرد موفقیت نیست اینو فقط توی ما یه راهیه که همه رفتن اگر بخوایی راهی که همه رفتن بری آره اون یه باکس و تیکه ولی اگه میخواین متفاوت بشیم میدونید که خیلی از ادمایی که اسمشون رو شنیدیم مثل ایلان ماسک و استیوجابز وسط دانشگاه ول کردن رفتن پی کار دیگه یعنی منظور اینکه اون هرچی میخوواد باشه و توی ایده جدید آدم باید به خودش اعتماد کنه و بره و من میشه گفت تقریبا I plat it safe یعنی تقریبا توی محدوده نسبتا مطمئن بودم ولی این قضیه لیدرشب زون راحت من نبود و واقعیتش شما وقتی از محیط راحتتون خارج میشین اتفاقات جالب میوفته در زونی که راحتی اتفاقات قابل پیش بینی میوفته مثلا پروموشن میگیری میری بالا ولی اتفاق های حتی سخته ها یعنی چالش های زیادی داره ولی اگه آماده کنی خودتو و فکر کنی چالش ها باعث رشتت میشه بهتره یعنی ترس رو کم و شوق رو زیاد کنید.
سعید بستانی: آره آره خیلی جالب و یه چیزی که یه اتفاقی که داره میوفته اینه که ما چه بخواییم چه نخواییم به خاطر تجربیاتی که توی محیط کار و دوروبر داریم و توی دنیا اتفاق میوفته ما خواسته یا نخواسته باید از اون نقطه راحتی خارج بشیم. من یه خبر خوندم که میگفت 50 درصد کارهایی که الان داره انجام میشه شکلشون تغییر میکنه خالا نه اینکه به خاطر اتوماسیون و هوش مصنوعی از بین بره ولی توی همه صنعت ها داره خودشو نشون میده و اون safe zone که شما میگی باید ازش حارج شد. پدر من سی و خورده ای سال توی شرکت نفت بود بعدشم بازنشسته شد و هیجوقت هم به این فکر نمیکردم بیام کارمو عوض کنم. الان یه نفر نمیتونه بگه خب من همین شرکتم و 20 سال دیگه از همینجا باز نشسته میشم ، لایف استایل خودمو داشته باشیم چرا باید به خودم استرس بدم ولی دنیا داره تغییر میکنه نظر شما چیه مخصوصا این کرونا فک کنم خیلی داره تاثیر میزاره
پرفسور کوروش کیوانی: والا اگه پیشگویی میتونستم بکنم خیلی برام خوب بود وبرای اطرافیانم ولی تاجایی که من میبینم جهت حرکت رو خب اتوماسیون و پدیده های دیجیتالی روش های کاری رو عوض کرده و این ممهمه که دوستان خودشون رو به روز نگه دارن در مورد اینجور قسمتها. تحرک کاری هم درمورد عوض کردن کاری که شما میگی اینکه شما میگین پدرتون, توی یک نسل قبل استرالیا هم همین بوده طرف میرفته برای شرکت ذوب اهن کار میکرده از کاراموز شروع میکرده تا 40 سال کار میکرده و بعد حقوق و شایستگی رو از اونجا میگرفته یا مثلا اداره برق ولی الان تحرک کاری خیلی دوره های حالا میگن در یک دوره این نسل جدید بظور متوسط در طول کارش 7 موسسه عوض میکنه بعد یه قضیه این پلتفرم های مثل اوبر و زمینه های ای تی که دیگ شما هستین خیلی بیشتره من این کاری که الان میگنم یه مقداری این حالتو داره، اینکه شما بتونی با آدمهایی که کانفائوسنتن یعنی چیزنیستن یه جوره کادر موسسسه نیستن ولی میان و میرن اینکه شما چطوری این سیستتم هارو طراحی کنی یا جزو این شبکه باشی که آدمهایی که یک جا کار می کنن یعنی یه جای ثابت ندارن باید اینو ما توی ذهنمون رو اماده کنن به خصوص جوونتر ها این پلتفرمها به این سمت میرهبه خصوص اینکه ادمها از خونه احتمالا کار بکنن و برگشتن به دفتر به اون شکل هم به اون شکل قبل از کرونا صورت نگیره ولی واقعیت اینکه اون کاری رو شما باید انجکام بدی که تاکیید بیشتر روی گارهای تکنیکیه اگر اون کارها بتونه اتومات بشه و ماشین انجام بده باید شما فکر بکنید چه چیزیه که انسان فقط میتونه انجام بده یکیش خلاقیته مسائل ارتباط انسانی همون مکالمات همون ارتباط برقرار کردن, چیزایی که با اموشن ارتباط داره نه حالا حتما هوش به شکل آیکیو و اون زمینه ها به هرصورت اینا زمینه هایی که بیشتر شما نگاه کنید به اقتصاد استرالیا تولید کم شده خدمات زیاد شده و این احتمالا بیشتر میشه حالا هرچقدر تجربه شما اونجا بیشتر باشه و هرچقدر حرف بزنی که اونکار رو انجام دادین اون کسی که اون کاره رو انجام میده رو یا اون پروسه رو بتونه به یه شنونده ای که حرفع ای نیست بتونه به طور واضح توضیح بده که طرف مقابل بفهمه به نظر من این توانایی که همیشه توی بازار کار نیازه.
سعید بستانی: عالی عالی! من یه مشکل فنی خوردم.
پرفسور کوروش کیوانی: توی فیسبوک لایو من میبینم که درسته
سعید بستانی: کوروش جان آخرین توصیه هایی که داری چیه؟
پرفسور کوروش کیوانی: والا برای دوستان خب هستن میدونم دوستان هموطن که دنبال کار مناسب هستن یا میخوان کارشون رو عوض کنن میخواستم درمور سوشال مدیا بگم اون مسئله پرسونال برندینگ این مسئله استفاده درست از سوشال مدیا توی این دوره خیلی مهمه شما بخصوص لینکدین که سوشال مدیای اصلی حرفه ای هاست در حقیقت پروفایل لینکدین شما دیجیتال برندینگ شماست بعضی از دوستان دقت نمیکنن به چه شکل ازش استفاده کنن. لینکدین شبکه حرفه ای یعنی شما کارهای شخصی میخوایی بکنی حالا نظرات سیاسی یا اجتماعی داری میتونی از شبکه های دیگه مثل فیسبوک و اینستاگرام استفاده کنی در لینکدین شما باید در نظر داشته باشی که اونایی که الان میخوان استخدام بکنن اولین جایی که بخش های کار گزینی نگاه میکنن پرووفایل لینکدینه ، این اولین دریچه به موبایل سی وی شماست و دیجیتال فوت پرینتی که شما در لینکدین میزاری در شکل گیری نظر تدما در طول زمان موثره واسه همین یه مقدار دقت بیشتری در مورد اینکه چجور پست میکنید و چظور کامنت می کنید و مثلا پروفایل پیکچکر حرفه ای باشه اگر مطلبی رو شیرمیکنید اون مطلب حالا یا حرفه ای باشه یا درمورد شما به عنوان کسی که میخواد وارد بازار کار بشه باشه چون لینکدین برای این طراحی شده من تا خواستم یه مقدار دقت دوستان حالا که درمورد برند کردم شما متونید با ادمهای دیگه حالا توی شبکه مثل لینکدین ارتباط برقرار میکند میتونه درهای جدیدی رو باز کنه.اینم دادوستدی نیست که من مسیج بدم فوری به من کار بدن اینم در طول زمان شکل میگیره اون پرسپشنی که ادما در مورد شما پیدا میکنن براساس اون دیجیتال فوت پرینت شماست دیگه یه مقداری نسبت بهش آگاه باشید همون نکته ای که گفتم ارتباط معنی دار و غیر دادوستدی و خروج از فضای شناخته شده به فضای ناشناخته که اختیاج به شجاعت بیشتری داره اولش که شما از من سوال کردین چه چیزی کمک کرد یکیش کنجکاوی و علاقه من بود که واقعا کمک گرد و در مورد انسان های جدید شما اگر بخواین لیدر باشید باید علاقه مند به ادمها باشید و سرنوشت ادما برای شما جالب باشه اگه این ماینسته نباشه یه مقدار سخت و زوری میشه همونطور که خودتونم گفتید یعنی باید به جای اینکه نتیجه رو از کار خودتون ببینیند در دیگران ببینید. باید توانایی تصمیم گیری داشته باشید خب این به من کمک کرد بعضی وقتا خیلی حرفه ای نبوده ولی بعضی جاها باید تصمیم رو گرفت و وقتی که تصمیم رو گرفتی سعی کنید ادامه بدین تا تست خودشو بده مجبور هم نیستین بعد 6 ماه میتونید عوض کنید ولی تصمیم بگیرید بعضی وقتا چیزی که فکر میکنم مانع ادما میشه این همیشه توی دوراهی و شک بودنه و همیشه اینکه فکر میکنن مرغ خونه همسایه غازه و فکر میکنن شرایط یه موسسه دیگه بهتره واقعیت اینه هرچقدر بیشتر بگردی به این نتیجه میرسی که موسسات شبیه همند و ادما همه جوره همه جا هستن این دیدگاه ماست که باید عوض بشه اره یه دسته موسسات قابل تحمل نیستن اونجا نباید بود ولی دید غیر واقعی هم نباید داشت که اره شرایطم بده باید حتما عوض بشه
سعید بستانی: عال عالی نکات خیلی خوبی بود کوروش جان از یک ساعت هم بیشتر شده دوتا سوال از سوالات دوستان بپرسم؟
پرفسور کوروش کیوانی: حتما
سعید بستانی: دوستان اگر سوالی هست که بپرسید یه مقدر توی اینستا مشکل صدا داشتیم که ویددئو رو میزارم بعدا ببینید به صورت کامل.
دوستان اگر سوالی هست بپرسید.
حالا دوستان میپرسن اگه بخوان با شما ارتباط داشته باشن راه ارتباطی هست:
پرفسور کوروش کیوانی: من میخواستم معذرت خواهی کنم من شرمنده دوستان هستم تماس از طریق لینکدین اینباکسم پره یه سری از دوستان که بودن رابطه به شکل منتور دارم. وقتم محدوده خارج از کار حرفه ای
همیجا سوالی هست بپرسن
شبکه لیندین هم هست ولی فرصت پاسخ ندارم ولی اگه فرصت باشه و کاری ازم بربیاد حتما.
سعید بستانی: حتما حتما کوروش جان کاملا من میفهمم و میدونم که کلی مسیج و پیام میاد و توی این زندگی فرصتتون محدوده.
یکی ازدوستان گفتن برای شروع توی استرالیا به سمت شرکتهای بزرگ برن یا بزرگ حالا صنعتها میتونه متفاوت باشه برای شروع توصیتون چه شرکتهاییه؟
پرفسور کوروش کیوانی: به نظرم باید تور رو مثل ماهیگیر ها پهن کرد هرچ تور پهنتر شانس ماهی گیری بیشتر، یکی ار نکاتی که من پیشنهاد میکنم همین ازاد و باز دیدن به فرصت هاست و ممکنه چیزی که اول به فکرش بودین حالا تجربه ای دارین درسی توش خوندین اون کار اولتون اون نباشه مهم برای کسی که از خارج اومده مهم اینه که وارد بازار کاره بشه مشکل اصلی همون قضیه ناشناختست موسسات دنیال استخدام کسایی میرن که بدونن یه مدتی اینجا بوده و راه و چاه رو یاد گرفته بعضیا بهترن ریسک میکنن و من فکر میکننم موسسات کوچکتر بهترن از این جهت و برای یادگیری هم موثره یعنی کلیات رواونجا بهتر میبینه توی موسسات بزرگ میشه یه دنده از یه چرخ دنده بزرگ ولی ادم نباید خودشو محدود بکنه مثلا بگه من میخوام وارد بخش ساختمان و ساخت و ساز بشم توی هر قسمتش برهه حالا قسمت خصوصی یا دولتی باشه یه کارهایی که ورودش راحت تر باشه یا مثلا دولت یه سری شغل های جدید باز کنه برای اولین کار باید با دید باز باید وارد بشن.
سعید بستانی: اره عالی مخصوصا دوستانی که جوون هستن شرکتهای کوچک راه بیشتری برای پیشرفت دارن بعضی وقتا مثلا دوستان حالا زمانی که میخوان زندگی ریلکس تر باشه ممکنه شرکتهای بزرک راحت تر باشه چون مسولیتها پراکنده میشه.
پرفسور کوروش کیوانی: یه نکته میخوام بگم اینکه پروسه کاریابی راحت نیست اونم توی ضمینه مثبت اندیشی یه پروسه یادگیری نگاه کنن یعنی یه پروسه صفر و یکی نیست که من این کارو میگیرم یا نه! شما در هرنامه و ایمیلی که مینویسی حالا ممگنه جواب بگیری یا نگیری اینتویویی که میرین جواب مثبتی که میگیری با نه اگه از دید یادگیری بهش نگاه کنی محیط بازار کاری رو بهتر میشناسی و این یه نوصیه منه میدونم که میتونه یه مقدار ناامید کننده باشه که ادم ممکنه چند ما طول بکشه و بجایی هم نرسه ولی واقعیتش اینه که یه موقعیت منحصربه فرد یادگیریه وقتیکه شما دنبال کار میگردی و اینکه داری میشناسی موسسات رو, اینکه فقط بشناسم یه جایی رو مطمئنم درک می کنند چون من اونجا بودم خودم ولی ادم میتونه یه مقدار دیدگاهش رو عوض کنه و بتونه از این پروسه یاد بگیره
سعید بستانی: به عنوان چالش ببینیم نه؟
پرفسور کوروش کیوانی: بله همین که گفتی چالش
سعید بستانی: 100درصد خودمون رو توی اون زمینه بهتر کنیم مثل ایلتس دادنه که کسی که ایلتس بالاتره حتما زبانش بهتر نیست کاریابی هم خیلیا هستن که مهارتهاشون چه توی رزومه نوشتن چه ارتباط برقرار کردن توی مصاحبه بهترن و شانس بیشتری دارن
پرفسور کوروش کیوانی: مثلا یه سری اسکیل هایی که میتونیم بهتر داشته باشیم هممون اینکه که شنونده بهتری بایشیم بعضیا توی جلسه مصاحبه ذهنشون انقدر پره و سوال میکنی به جای اینکه جواب بشنوی تو فکر اینه که سوال بعدی چیه میخوام بکنم اینکه ادم بتونه مکس کنه سوال رو گوش کنه جواب بده و یا سوال بپرسه شاید بچه ها متوجه نباشن اون کسی که مصاحبه میکنه اینجور رفتارهای شمارو داره بررسی میکنه که آیا سوال منو جواب میده یا نه
شما لازم نیست همه تون چیزایی که دارین همونجا بگین فقط سوال طرف رو جواب بدین بعدش میتونین بگین من میخواستم این حرفا رو هم بگم ولی وقت نشد این نشون دهنه اینه که اگه اون رفتارشو توی مصاحبه داشته باشین توی کارم درین ووقتی با مشتری حرف میزنید و مشتری میگه من اینو اینجوری میخوام میشونید و باعث خشنودی اون بشین واسه همین میگم اگه ادم روی پروسه یادگیری بره جلو هم میتونه پیشرفت کنه و هم شانس درنهایتت اینکه اون کارو پیدا کنه بالا ببره.
سعید بستانی: عالی عالی به عنوان سوال اخر حالا در مورد منتور و رول منتور حرف زدیم مورد خاصی هست که ببخواین به دوستان بگین که میخان رشد بکنن چه کار کنن البته بیشترشو ادم تو کار یاد میگیره حالا میدونم البته شما بالای پست داک توی دانشگاه تا پروفسوری رو رفتین و از اون طرف توی صنعت رفتین البته فک میکنم اینا دست تو دست همه اون KNOWLEG که توی دانشگاه داشتین توی صنعت استفاده کردین باز حالا نکته ای هست که بگین؟
پرفسور کوروش کیوانی: اره یه نکته ای هست که میگن از یک الگویی استفاده میشه که بهش میگن T باید یه دانش عمیق توی زمینه خودت داشته باشی اون خطه نقاط حساس و مهارت هایی که این به شما لایسنن پراکتیس میده و اگه اینو نداشته باشی و مثلا مهندسی برق بلد نباشی کار مهندسی برق بهت نمیدن ولی من خیلی مهندس برق دارن ولی اونه که رول کاکت خیلی خوبه ولی یکی میشه نورمن فاستر میشه فرنک هنری میشه زانا هبی این بخاطر این نیست که فن آرتیکیشن بالایی داره بخاطر اون کامیونیکیشن که داره من خودم با نورمن فاستر کار کردم من یه دوجلسه که با این ادم که معروف در تاریخ انگلیس، واقعیتش اینه که میتونه یخ رو به یه اسکیمو بفروشه این یه اسکیله که شما روش کار کنی که چطور روی کارتون کار کنید
داستان کار و مفهوم رو بگید نه فقط کار پله پله تخصصی, اون کسی که میخواد کار واسش انجام بشه براش مهم نیست شما از چه معادلاتی استفاده کردی این مربوط به شماست و باید بلد باشی و مربوط به شماست اون که شما باید بگی این چقدر تونسته هزینه مثلا پروژه رو بیاره پایین با زمان رو کوتاه کنه و یا بتونه ایمنی رو ببره بالا و بتونه از مقایسه با مواردی که خوب نبوده استفاده کنه یعنی طرف باید بفهمه ارزشی که آووردی تو کار چی بوده, اره میگن مشک آن است که خود ببوید نه اینکه عطار بگوید ولی واقعیتش اینه این مثل مشک نیست این قضیه گم میشه کارتون اگه نتونین ارائه درست بدین کار یکی دیگه شاخص میشه, این چیزاست حالا بعش میشه روی لولاش کار کرد. خب کلمه T گفتم پایه آلفا بتا یونانی که دوتا پا و یه خط داره حالا شاید یه متا پروفایت توی ذهن من بود ولی اینکه شما بتونید توی دو زمینه هنری یا مهندی موسیقی یا چیز دیگه باشه برای شما یه برند خاصی ایجاد میکنه و یه جایی در محیط کاری میتونه مفید واقع بشه.
سعید بستانی: عالی عالی نکته خوبی گفتی و انجوری که گفتی بتونی اون ایده رو با دیگران به کار ببری یکی از چالش هایی که دوستان دارن مخصوصا توی یه زمینه ای خیلی تخصص دارن و حرفه ای هستن ولی نمیتونن اینو با دیگران خوب کامینیوکیت کنن یعنی مثلا همون زبان رو که داره مثلا تکنیکال فنیه میخواد با همون زبان با مدیرش با اونی که زیر دستشه صحبت کنه, اگر با هرکسی با زبون خودش صحبت بکنی اون هم واقعا هنره هم مهارته که شما گفتین و از اون مواردی که روی خیلی از موارد کمک میکنه هم روی اون پرسونال برندینگ که گفتین و هم اینکه دیدگاه دیگران نسبت به شما تغییر میکنه مثلا توی ایران میگفتن هرچی درخت پر بار تره سنگین تره م اینو فرض گردیم که اصلا نباید صحبت کنیم و باید دیگران ببینن که این درخت ما پر باره چون بعضی دوستان هستن که اسده خوبی دارن و میگن اینا دارن اینجا اشتباه میکنن ولی هیچ کس به حرف من گوش نمیده نکته این نیست که اونا گوش نمیدن شما نتونستی خوب بگی
پرفسور کوروش کیوانی: بله شما باید نقطه نظر شنونده رو بتونی درک کنی و این صحبتها که مثلا صاحب کار من مثلا کارفرمای یه پروژه هست ممکنه بی سواد باشه ولی اصلا چیز ارزشی تو قضیه وارد نمیشه نباید احساس بالا پاینی بشه اون ادم مثلا یه ویژگی هایی داشته که مثلا تونسته نقاط کار رو متوجه بشه الان کارفرمای شما اونه بنابراین باید شما بگین اگر من جای اون بودم دوست داشتم چی بشنوم نه اینکه بگی برو درس بخون بعد حرف منو میفهمی اون مسئله رو حل نمیکنه باید با زبان اون کسی که میخوایی روش تاثیر گدار باشی با زبون اون حرف بزنی یا سعی کنی بری به سمت یک روش ارتباطی که بتونید انتقال بدبد اون پیامتون رو
سعید بستانی: عالی عالی خیلی هم خوب بیشتر از این وقت شمرو نمیگیرم تشکر می کنم وجود اشخاصی مثل شما باعث افتخار فارسی زبانان هستید و از معدود کسانی هستید که توی دنیا چه تو صنعت چه تو آکادمیک خیلی خوب رفتین شما واقعا قابل تحسین هستید.
پرفسور کوروش کیوانی: خیلی مچکر از شما و دوستانی که گوش کردن این راهنمایی ها امیدوارم براشون مفید باشه
سعید بستانی: مچکرم که تجربیاتتون رو دراختیار گذاشتید
پرفسور کوروش کیوانی: ممنون
سعید بستانی: دوستان هرکاری میکنید لبخند بزنید و بهترین دوست و مشاور خودتون باشید.