اقای بستانی سلام، خوشحالیم که مجددا در این برنامه در خدمت شما هستیم.
سعید بستانی: درود بر شما، من هم خوشحال هستم که فرصتی دست داد تا از طریق تکنولوژی با هم صحبتی داشته باشیم. در خدمتتون هستم .
رادیو مهربانو: خیلی ممنون از شما که به ما زمان دادید تا بُعد فاصله را بهم بزنیم و شما را مجددا در برنامه داشته باشیم. موضوعی که امروز قصد دارم در موردش با شما صحبت بکنم در مورد هدفگزاری هایی هست که در ابتدای هر سال، دوستان و همه عزیزان انجام میدهند. همونطور که در جریان هستید، بسیاری از ما در ابتدای سال، هدفهایی را برای خود تعیین میکنیم و دوست داریم به تمام این اهداف در پایان سال برسیم، اما بنظر میرسد که بعد از گذشت چند هفته یا چند ماه، مشکلاتی بوجود میآید و این اهداف کمکم به دست فراموشی سپرده شده و یا دستیابی به آنها، کمی دشوار میگردد. بفرمایید که داستان چیست آقای بستانی؟
سعید بستانی: سوال خوبی پرسیدید. آمارها حاکی از این هستند که کمتر از ده درصد اهدافی که ما در ابتدای سال برای خود انتخاب میکنیم، در طول زمان آنها را دنبال کرده و به مرحله اجرا در میآوریم. در جایی میخواندم که هشتاد درصد هدفهایی که در ماه ژانویه تعیین میشوند، تا آخر ماه فوریه، کاملا حذف شده و ما دیگر آنها را دنبال نمیکنیم. نکته ای که وجود دارد، اینست که باید ببینیم اهدافی که تعیین میکنیم، قبل از رسیدن به مرحله اجرا، چه مراحلی را پیش رو دارند؟
سه فیلترهست، که هر هدفی را که ما انتخاب میکنیم باید از این فیلترها عبور کند و به مرحله اجرا برسد.
برای مثال، زمانی که شما وارد فرودگاه میشوید، معمولا سه در روبروی شماست. اولین در، در زمان ورود به فرودگاه و برای checking هست. سپس از در دوم که مخصوص security میباشد، رد شده و وارد سالن انتظار میشویم و در آخر، درب انتهایی همان درب قبل از ورود به داخل هواپیماست. این سه در، سه فیلتری هستند که ما قصد داریم در مورد آنها صحبت بکنیم.
حال اگر شما مثالی از یک هدفگزاری برای من بزنید بهتر میتوانیم در قالب مثال، در مورد این سه در صحبت بکنیم .
رادیو مهربانو: اگر قصد داشته باشم مثالی بزنم که این چند وقت، توی این چندروزه با آن درگیر بودم ،برنامهریزی برای رفتن به جیم و ورزش هست. یکی از چیزهایی مرتبا ذهن من را مشغول میکند و برای آن برنامهریزی میکنم ولی نهایتا نمیتوانم و انجام نمیشود.
سعید بستانی: بسیار خب، پس در قالب همین مثال، به تعریف این فیلترها میپردازم. این فیلترهایی که ما از آن صحبت میکنیم، شامل افکار ما، احساسات ما و عمل ماست. وقتی که این سه با هم هم جهت و در راستای هدف ما باشند، آنجاست که ما میخواهیم وارد هواپیما شده و هدفگزاری را انجام بدهیم .
حال در زمینه ورزش، ممکن است تفکر مثبتی داشته باشید و با خود بگویید: ورزش خوب هست ومن از ورزش نتیجه میگیرم، ولی از طرفی ممکن است حسهای شما، حس هایی منفی باشند.
مثلا با خود فکر کنید: من اینهمه ورزش کردم و جواب نمیگیرم، من اصلا وقت کافی برای ورزش کردن ندارم. این حسهای منفی، در حکم همان فیلتر اول هستند که اجازه پیشروی بیشتر را به ما نمیدهند. از طرفی فیلتر آخر، فیلتر عملیسازیست و همان عملی هست که ما قصد انجامش را داریم. خیلی از افراد میگویند که ما قصد ورزش داریم ولی از طرفی، با یک بغل چیپس و شکلات به خانه برمیگردند. در اینصورت، عمل این فرد با کاری که قصد انجامش را دارد، سازگار نیست.
به همین دلیل، این مهم است که ما این سه فیلتر را رد کنیم.
مثلا خیلی از دوستان قصد دارند در سال جدید، شغل خود را تغییر دهند و شغلی با درآمد بالاتر داشته باشند. از طرفی وقتی کار به افکارشان میرسد، مثلا با خود میگویند: من اگر شغل جدیدی انتخاب کنم، مجبورم زمان بیشتری را در آن شغل صرف کنم و وقت کافی برای خانوادهام نخواهم داشت. یا اینکه: من در اینجا کلی سابقه دارم، حال اگر شغل جدیدی انتخاب کنم باید از اول شروع کنم. دراینجا این فرد خواهان این هدف است ولی وقتی کار به فیلتر افکار میرسد، چون این تناقض در افکار او وجود دارد، اجازه پیشروی بیشتری به این فرد نمیدهد.
خیلی وقتها ما یک فکری میکنیم، یک حس دیگری داریم و یک کار دیگری انجام میدهیم و از طرفی هم انتظار داریم که آن هدف، برآورده شود .
رادیو مهربانو: پس در واقع هدفی که تعیین میکنیم و فکر و عملی که در پی آن هدف دنبال میکنیم، باید همجهت باشند تا بتوانیم به هدف برسیم. اقای بستانی، همینجا یک سوال در ذهن من پیش آمد وآن اینست که : همه کسانی که هدفگزاری میکنند، در ذهنشان و فکرشان این هست که من میخواهم به این هدف برسم و مسلما هیچکسی در حین اجرای این هدف، به این فکر نمیکند که ذهن من با هدف من همجهت نیست، پس باید ذهنم را درست کنم. آیا نشانه یا کلیدی هست که ما متوجه شویم که این سه عامل باهم همجهت نیستند و این فیلترها را میتوانیم تشخیص دهیم ؟
سعید بستانی: سوال خیلی خوبی پرسیدید. همونطوری که گفتید، خیلی وقتها امکان دارد نسبت به حس خود آگاه نباشیم . باب پراکتور میگوید: اگر شما میتوانید چیزی را در ذهنتان نگه دارید، قادر خواهید بود آنرا در دستانتان بگیرید. تکنیکی که میخواهم در موردش صحبت کنم، تکنیک تصویرسازیست. احتمالا همه ما در مورد تصویر سازی، چیزهای زیادی شنیدیم. اگر ما تکنیک تصویرسازی را انجام بدهیم و خودمان را ببینیم که به هدفی که میخواهیم، رسیدیم .
مثلا کسی که قصد عوض کردن شغلش را دارد،ببینه خودش را در حال رفتن به سرکار جدید ببیند و با دیدن این تصویر، بررسی کند که چه حسی دارد؟
آیا حس مثبتی هست؟ آیا این حس را دارد که امنیتش خدشهدار شده؟ افکارش چیست؟ آیا مثبت هستند؟ چون وقتی شما تصویرسازی انجام بدهید، ذهن شما تفاوت زیادی بین تصویر و واقعیت قائل نمیشود، به همین دلیل تصور میکند که آن اتفاق، در حال رخ دادن است. و به همین دلیل، واکنش بدنی و فکری مشابه با زمانی که آن اتفاق افتاده، از خود نشان خواهد داد .
رادیو مهربانو: در واقع باید باور ذهنی داشتهباشیم که این هدف باید به وقوع بپیوندد و همانجا میتوانیم متوجه شویم که این هدف، نمیتواند با ذهن و احساس ما هم جهت باشد و میتوانیم هدف را تغییر بدهیم یا درواقع، تصحیحش بکنیم. درست است؟
سعید بستانی: بله، حالا شاید خیلی وقتها هم نیازی به تغییرهدف نباشد. کاری که میکنیم این است که یک هارمونی و هماهنگی بین فکرها، احساسات و عمل خود ایجاد میکنیم. چون اولین گام، ایجاد آگاهی در خود است. بنابراین باید به وجود مشکل، اگاه بشویم. آن موقع هست که برای رسیدن به هدف، با راحتی بیشتری حرکت میکنیم. ممکن است در یکسری از موارد ببینیم که ارزشهایمان، بر خلاف هدفی است که انتخاب کردیم. مثلا من دوست دارم زمانی را با خانوادهام سپری کنم و این زمان، خیلی ارزشمندتر از اینست که شرکت خودم را داشته باشم و بخواهم هفت روز هفته کار کنم، اینجاست که باید هدف خود را تغییر دهیم .
رادیو مهربانو: پس با توجه به صحبتهایی که شما داشتید، من اینطور برداشت میکنم که اگر بتوانیم این سه عامل و این سه فیلتر را کنترل بکنیم و هدفمان را با احساس و فکرمان همجهت بکنیم، میتوانیم به هدفمان برسیم و من اینطور برداشت میکنم که شما مشغول صحبت از قانون جذب هستید، درست میگویم؟
سعید بستانی: در این قانون، صحبت از این میشود که هدفتان را تصویرسازی بکنید، بنابراین خیلی با این مسئلهای که صحبت میکنیم، همپوشانی دارد .
نکتهای که اهمیت دارد، اینست که این فیلترها ما را در ورودی هواپیما می رسانند و از آن نقطه باید شروع بکنیم و در راستای هدف خود برنامهریزی داشته باشیم و به بهینهترین شکل ممکن آن را انجام بدهیم. درست مثل اینکه سوار هواپیما شویم، هواپیما روی باند قرار بگیرد و کم کم شروع به حرکت کند و ارتفاع بگیرد تا نهایتا ما را به مقصد برساند. به نوعی شرط لازم است برای اینکه در مسیرهدف قرار بگیریم.
حالا نکته دومی که در مورد این قانون حائز اهمیت هست، اینست که در قانون جذب هم دقیقا از همین تصویرسازی استفاده میشود. اینکه اگر شما یکسری ترسها و احساس منفی دارید، میتوانید با تصویرسازی مداوم، بر آنها غالب شوید .
مثلا فرض کنید کسی قصد شیرجه زدن داخل آب را دارد و از چنین کاری میترسد ولی همین شخص بعد از چندین بار شیرجه زدن، ترسی در خود احساس نمیکند. در تصویرسازی هم چون ذهن خیلی تفاوتی بین تصویر و واقعیت قائل نمیشود، با تصویرسازی مکرر، ترس شما از آن کار کمتر میشود.
نکتهای که در قانون جذب هستهم انقدر که قانون جذب و تصویرسازی در جهت مثبت جوابگوست و قوی و قوی تر میشود، حالت منفی این قانون نیز وجود دارد. یعنی اگر که من نسبت به مسئلهای شک داشته باشم و با همان شک و تردید، مرتبا تصویرسازی کنم و خود را فریب دهم که این کار شدنی است ولی ته دلم هنوز شک و تردید باشد، به نحوی مشغول پررنگ نمودن این شک و تردید هستم. به همین دلیل، یکی از معایب قانون جذب این است که خیلی مواقع، ما بصورت آگاهانه تصویرسازی نمیکنیم و در خیلی از مواقع، چون هدف ما از این سه فیلتر عبور نمیکند ، قانون جذب برای ما جوابگو نیست و ما پیش خود میگوییم که قانون جذب برای ما جواب نمیدهد.
این بحث، باید به تفصیل مورد بررسی قرار بگیرد ولی بصورت کلی، مسئله از این قرار است.
رادیو مهربانو: بسیارخب، خیلی ممنون از توضیحات شما و امیدوارم که تا دیر نشده و هنوز در اولین ماه سال نو هستیم، بتوانیم از تکنیکی که شما ارائه دادید ،استفاده بکنیم و در مسیر دستیابی به اهداف امسال خود قرار بگیریم.